آستين شلوار
دارم كف آشپزخونه رو مي شورم.... مينا مياد تو آشپزخونه . مهراد مي گه : واي مامان ديگه آستين شلوارش خيس شد. خودش رفته دسشويي و پاهاش رو شسته .............مياد بيرون مي گه مامان آستين شلوارم خيس شد. مي خندم و با عشق نگاش مي كنم و مي گم: پسرگلم اون پاچه ي شلواره نه آستين و دوتايي با هم مي خنديم. ................................................................................................................................................. مينا به لطف خداوند 15 ماهه شده و بسيار شيرين. به دمپايي خيلي علاقه داره ..........تو خونه همش با دمپايي راه ميره ...جايي هم بريم اگر باشه حتما مي پوشه. دختر حرف گوش كنيه و بيشت...