مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

آستين شلوار

دارم كف آشپزخونه رو مي شورم.... مينا مياد تو آشپزخونه . مهراد مي گه : واي مامان ديگه آستين شلوارش خيس شد.   خودش رفته دسشويي و پاهاش رو شسته .............مياد بيرون مي گه مامان آستين شلوارم خيس شد. مي خندم و با عشق نگاش مي كنم و مي گم: پسرگلم اون پاچه ي شلواره نه آستين و دوتايي با هم مي خنديم. ................................................................................................................................................. مينا به لطف خداوند 15 ماهه شده و بسيار شيرين. به دمپايي خيلي علاقه داره ..........تو خونه همش با دمپايي راه ميره ...جايي هم بريم اگر باشه حتما مي پوشه. دختر حرف گوش كنيه و بيشت...
25 مرداد 1393

بدون عنوان

ا ز زمزمه دل‌تنگیم، از همهمه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه میل سخن داریم آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟ هنگامه‌ی حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟ تشویش هزار" آیا"، وسواس هزار"اما" ، کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم حسین منز وی ...
13 مرداد 1393
1